یادگیری های انسان





   
    یادگیری های انسان ; یادگیری مهارتهای لازم و ضروری,جهت یک عمر زندگی موفق, مستقل , و پرامید ,فردی وجمعی
چندین نمونه سفارش, از فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی-اسلامی :

چنین گفت پیغمبر راست گوی = زگهواره تا گور دانش بجوی
         __    
                  مولا علی علیه السلام;    ( لاتقسرو اولادکم الا آدابکم,فانهم مخلوقون, لزمان غیر زمانکم.)
               فرزندان خودرا , با آینده نگری ,و برای زندگی درآینده امیدوار کنید. آنها فرزندان زمان خود هستند .
__
توچشمه ای, چو برون آمدی, به هرز مرو = به رودخانه درت, اتصال با دریاست
__
چون سوی دریا , توانی راه یافت = سوی یک قطره , چرا باید شتافت؟
__
پیام مولانا به نمایندگی از والدین و مربیان , به نونهالان آماده یادگیری و رشد , که میفرماید :

آمده ام که تا بخود , گوش کشان ,کشانمت = بی دل و بی خودت کنم, بر دل وجان نشانمت
آمده ام بهار خوش, پیش  تو ای درخت گل = تا به کنار گیرمت , خوش خوش و می فشانمت
آمده ام که تا تو را ,جلوه دهم در این سرا = همچو دعای عاشقان ,فوق فلک کشانمت
صید منی, شکار من , گر چه زدام جسته ای = جانب دام باز رو , ور نروی , برانمت
گوی منی و میدوی , درچوگان حکم من = درپی تو همی دوم , گرچه که میدوانمت
__
اشاره مختصر به برخی نظریات قابل توجه واجرا :

     ژان پیاژه ; انسا ن برای رسیدن به خود کفایی، به طولانی ترین دوره ی رشد و یادگیری نیاز دارد. ( حدود 18سال ). به نظر پیاژه رشد قوای ذهنی کودک , طی 4 مرحله پیوسته بهم صورت میپذیرد. 1- مرحله حسی-حرکتی; آغاز زندگی غریزی , کرسنگی, درد, تشنگی, واکنش گریه و... تا شرطی شدن ساده و اولیه ,وبعدها آموزش مهارتها براساس شرطی فعال و..., از بدو تولد تا 2 سالگی. 2- مرحله تفکر پیش عملکردی , دوران خود محوری وسطحی نگری, با واقع بینی فاصله دارد ,ومسیری برای ورود به دوره واقع بینی.از 2 تا 5-6 سالی ( دوره قبل از دبستان). 3- مرحله تفکر عملکردی;(دروان آموزش ابتدایی)  از5 تا 12 سالگی ,دوره ورود به واقع بینی و تلاش به تفکر ودرست اندیشی بر اساس تجربه ها , وبرخورد فیزیکی با واقعه های زندگی و تجزیه وتحلیل و دست آوردهای ذهنی خودش , پرسشگری و تیزبینی و....  4- مرحله تفکر انتزاعی , از 10تا 18 سالگی و..., توانایی تفکرات انتزاعی و صوری, استدلال قیاسی و تبین مفاهیم (تفکر فرضی-قیاسی),دلالت به مرحله رشد شناخت یا تفکر نوجوان دارد. اگر کودک ونوجوان ,این دوره مهم تحول شناختی را بخوبی و با فرصت گذرانده باشد, قاعدتا درسنین 17 تا 20 سالگی به بلوغ فکری می رسد. نظریه پیاژه به این سؤال که کودک چگونه توانایی سازگاری با محیط را کسب میکند؟مگوید;کودک ازطریق تعامل بامحیط (کنش و واکنش بین اورگانیسم ومحیط) یعنی آنچه که در خانواده ,محیطزندگی و... موجود است, بصورت جذب وتطابق انجام میشود,بامحیط زندگی به سازگاری می پردازد.لازم به ذکراست که,منظور از جذب ,کوششی است که فرد در تغییر دنیای بیرون در جهت سازگاری بادنیای درون خود انجام میدهد.و منظور از تطابق , کوششی است که کودک درتغییردنیای درون خود,مهارتها وکمبود های خود را در جهت سازگاری وتطبیق وهماهنگی با دنیای برون ,یا همان فضای هندسی وشرایط محیطی انجام میدهد..قطعا شرایط مکانی (قاره و کشور)و محیطی (نژاد و شهر و..)و... همچنین شرایط زمانی و... و آثار مثبت ومنفی آنها که بعضا غیرقابل اغماض هستند, به تفاوتهای فردی نوجوانان دامن میزنند.وتاثیر چشمگیری خواهد داشت.

   بلوم (1964) ; پیشرفت علوم بطور عام, و پیشرفت علم روانشناسی بطور خاص , نگرش تازه ای ازدنیای کودکی به دست می دهد که, هوش , استعداد, شخصیت ,خلق وخو, و تواناییها و مهارتهایی که در سالهای اولیه زندگی شکل میگیرد و رشد و یادگیریهای بعدی کودک را در طول عمر وتلاش , هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی , تحت تاثیر قرار میدهد. بلوم در کتاب (پایداری و تغییر در خصوصیات انسانی); رشد هوش و تجارب اولیه کودکان تا 17 سال را , اندازه گیری و به تجزیه و تحلیل آنها میپردازد . براساس نتایج این تحقیقات ,چنین نتیجه گیری میکند که; حدود 50 % از رشد هوش کودک ,از بدو تولد تا 4 ساگی, و حدود 30 % رشد هوش و توانمندی ذهنی در 4 تا 8 سالگی , و در حدود 20 % باقیمانده نیز درفاصله 8 تا 17 سالگی و به نرمی حالت کامل بخود میگیرد, که با تلاشهای بعدی رشد تدریجی و کندی همچنان ادامه خواهد داشت. این تحقیقات بیانگر این واقیعت است که , فرایند رشد قوای ذهنی کودک همگام با رشد جسمی او متناسب و در مراحل اولیه از سرعت بالاتری برخوردار است و بتدریج  و متاثر از شرایط زمانی و مکانی , و تا 17 سالی از سرعت آن کاسته میشود. قطعا برنامه ریزی آموزشی پرورشی براساس این داده ها و اطلاعات, تاثیر سازنده ای دربر خواهد داشت.

    این تحقیقات و نظریه ها , توجه و عدم توجه به آنها , برنقش سازنده و یا متاسفانه مخرب والدین و مربیان و مسئولین تاکید دارد. آنهایی که صاحب تجربه و مهارت و عمری  هستند , قطعا به این باور رسیده اند, که آموخته ها و عادتهای هرکس , یا بهترین خدمتکار و یاور , و یا , بدترین ارباب  و برده دار بی نام و نشان او میباشند . این ذهن ماست که زندگی مارا مدیریت می کند و شر را به خیر مبدل میکند. و غم و شادی و فقر و ثروت می آفریند.و به همه ثابت شده است که; ترک عادت موجب مرض است. آیا میتوانیم سعادت و خوشبختی را در درون خود وفرزندان خمد, به کمک عادتها و مهارتهای نیک و پسندیده ( علم , عشق , عمل ) , جستجو کنیم. (نمونه ساده مرد علم و عشق و عمل ; مرحوم دکتر شیخ در مشهد مقدس.)

   استاد سخن سغدی ;

هرکه درخردیش ادب نکنند = در بزرگی فلاح از او برخاست

چوب تر را چنانکه خواهی پیچ = نشود خشک , جز به آتش راست

    زمز موفقیت ; اولین رمز موفقیت درامر آموزش وپرورش , علاقمند کردن فراگران بویژه فراگیران نوپا, به امر بازی , کار و تلاش در جهت یادگیری ,البته بصورت بازیهای هدفدار ریاضی و در قالب سه الگو بازی;- انفرادی (درگیری ذهن با بازی و آشنایی با مهارتها),- تیمی (2تا6 نفره ,تمرین تعامل با هم گروهی و رعایت نوبت و احترام بین فردی و تمرین همکاری و هماهنگی و همیاری و...) - و کلاسی ( تمرین همکاری و همیاری و رعایت نوبت و مهمتر از همه احترام به قانون و قانونمداری , و حق وحقوق وحفظ حرمت خود و دیگران و...), تا فرصتهای اولیه ایجاد نظم و دقت و قانونمندی , و احترام به قانون ,از دست نرود و تنظیم کنندهء ادامه فعالیتهای آموزشی و پرورشی باشد.

    زمان , مکان = فضای هندسی ; انسان ناچار از زندگی در زمان ومکان یا فضاهای هندسی و امکانات و اتفاقات آن میباشد.که یا محصول دست طبیعت و آفرینش( مثل جنگلها, کوهستانها, جانوران, پرندگان ,و درختان, و انواع میوه ها, که هر کدام در شکل و اندازه و رنگ و بو و مزه و...., و طرز استفاده و تولید و ... وبالاخره قوانین و رمز و رموز خاص هر یک از آنها) , و یا ساخته و پرداخته ذهنهای فعال و مبتکر و سازنده انسان ( مثل :شهرها ,خیابانها , ساختمانها , ,وسایل مختلف زندگی و...صاحب شکلها و حجمها و...مهارتها و کاربردها و...ونوآوری ها وخلاقیت هاو... از وسایل زندگی و آشپزخانه تا....که قابل تصور نمی باشند ) آنهم  در مسیر انتخاب خود انسان میباشند. و انسان ناچار است, طعم شیرین یا تلخ این انتاب هارا درمسیر زندگی , تکرار در تکرار تجربه کند .و کلیه مهارتهای لازمه زندگی را ,ازاین طریق (همین نتخاب ها و تجربه ها و آزمایش و خطاها و تمرین و تکرارها و تعبیرها و تفسیرها و خاطره ها و... در قالب دیدن و شنیدن و بیان کردن و...و امیدها و آرزوها و یا متاسفانه شکست ها و ناامیدی ها و...) به صورت عادت در ذهن و حافظه دراز مدت خود ذخیره نماید. آیا میتوان ذهن او را از اوایل زندگی, و بدون  فوت وقت , با این فضاهای زیبا و رنگین هندسی قابل لمس, که اصولا با حواس او نیز سازگار است و او شدیدا نیازمند استفاده از این حواس در زندگی خود است ,  آشنا کرد؟ (گاهی کودک به دلایلی, نام سرامیک , کاشی , ساعت و... , ویا نام انواع اتومبیل ها وحتی خصوصیات فنی آنها را میداند , اما بطور مثال نام و شکل ,اندازه میوه ها وسایل سر سفره , و اینکه کدامیک شبیه کدامیک است و یا کدامها همشکل یا هم اندازه یا... , با اینکه هر روز با آنها وقت می گذراند, هیچ نمیداند.و کاملا به این موضوع بی توجه مانده است. بطور مثال : چرا وقت خوردن البالو را مثل سیب تکه تکه نمیکنی؟ و...) تا بدینوسیله او را با زبان ارتباطی تجربه کردن ,فکر کردن, بخاطر سپردن, بیان کردن, و با الفبای ریاضی که زبان علمی تجزیه و تحلیل کردن همه تجربه ها و آموخته های وی خواهد شد, آشنا شود.

     استعداد ; توانمندی انسان هم به لحاظ توارث وهم به لحاظ شرایط و امکانات محیط و بویژه تعامل والدین ...بسیار متفاوت میباشد. استعداد هرکس , در هر زمینه از مهارتها , متناسب است, با فرصت زمانی که فرد نیاز دارد ( کوتاه یا طولانی )تا به درک و یادگیری کامل آن موضوع برسد. یعنی; یادگیری کامل با توجه به توامندیهای فرد ,دیر و زود دارد, اما سوخت سوز ندارد. همه مستعد یادگیری به نسبت استعداد و آمادگی های خود هستند.

     یادگیری; یادگیری , تغییر نسبتا ثابت و بادوام در رفتار بالقوه کودک محسوب میشود , که به مرور زمان (بتدریج و بکندی) و به کمک تجربه و عمل و تکرار حاصل میشود.و همچنین به مرور زمان و تکرارو تجربه به تصحیح و خود سازی و تکمیل آن مهارت یا مهارت ها میپردازد.  رشد و یادگیری کودکان درسنین اولیه , تا 6 سالگی از سرعت بالایی برخوردار است.که از حدود 2 سالگی ,بازی ها وسرگرمی ها از مهمترین نیازهای طبیعی آنها بشمارمیرود و نقش و اهمیت موثری درکسب و توسعه مهارتهای ارتباطی و فنی و رفتاری و بویژه هوشبهر و تفکر و تعقل کودک دارد. که از سنین 4 و 5 سالگی , در مراکز پیش دبستانی با رسمیت وبرنامه ریزی خاصی , مورد توجه قرار می گیرد.

   یادگیری کامل ; شاید بتوان گفت; مسیر تفکر کودکان و نوجوانان , یا همان مراحل رشد و یادگیری آنها, البته با تاکید بریادگیری کامل وبی نقص  و همچنین تاکید برتجربه و تفکر حاصل از تجربه کودک ,یعنی بازیهای مکرر و جدید و هدفدار ریاضی( بازیهای تفکر برانگیز ) ,طی روزها وهفته ها ,حاصل خواهد شد.  مطعئن باشیم , تکرار سرچشمه همه گونه مهارت ها است.یادگیری انتها ندارد. زگهوار تا گور دانش بجو . 

  مشکل یا مساله ; انسان درهرسن وشرایطی ,بویژه کودکان نوپا  که بیشنر اوقات خودرا به فعالیت وبازی وکار یا سرگرمیهای فکری می پردازند. درجریان این بازیها وتجربه هاو همچنین درنحوه ارتباط وتعامل با محیط و دیگران,آنهم بمنظور اجرای صحیح وموفق دراین فعالیتها ,ناچار از برخورد با مشکل یامساله میباشد. پیش آمدن مشکل درمسیرزندگی روزمره هرکس بویژه کودکان   (درمسیر سرگرمیها, بازیها, مسیولیتها و فعالیتها و...) اجتناب ناپذیراست, واصولابرای انسان ,به ویژه نوآموزان نوپاخوشایند نیست. وبنوعی آرامش وتعادل آنها , رابهم میریزد. آنگاه که حل مشکل پیش آمده جهت دستیابی به حل آن و ادامه بازی و دست یابی به آرامش مجدد, بعنوان یک نیاز درذهن کودک مطرح میشود, میتوان آنرا انگیزه درونی کودک به تفکر و پیش بینی راه حل دانست. وآنگاه که نوآموز بتواند از امکانات ومهارتها ویا منابعی که دراین مسیر, اورا یاری میدهد, برخوردار شود , و دیگر درنگ نمیکند, وبرای حل مشکل اقدام میکند, حالت روانی خاصی به او دست میدهد,یعنی انگیزه درونی فرد را تقویت میکند, و به صورت رغبت تمام توان او رابه تلاش جهت رفع مشکل به کار میگیرد. البته گاهی نیز ممکن است , این رغبت ,این حالت پر انگیزه , ولازم در شرایطی حاصل محیط و والدین و مربیان نقش مؤثر خود را ایفا نماید .

   رغبت ; میتوان گفت , رغبت یک حالت روانی است ,که در اثر برخورد انسان با مشکل و احساس نیاز به حل آن ,و همچنین آگاهی از جریان یا ابزار و موقعیتی که با بکارگیری آنها ,موجبات رفع مشکل و کسب موفقیت و آرامش مجدد میشود, حاصل میگردد. (البته رغبت کودکان به برخی از بازیها و افراد و یا خوراکیها و... بسیار طبیعی وقابل توجه میباشد.) لازم بذکر است که باتوجه به غریزه ها و آموخته ها ومهارتها و..., انسان برای حل مشکلات روزمره , سه نوع واکنش از خود نشان میدهد;         1- ابتدا غریزی ,  یا ناخودآگاه , آنگاه که مشکل ساده است نیاز به صرف انرژی ندارد .( انگشت و خاراندن ناخودآگاه - گریه و گرسنگی و..  و حل مشکل : جذب). 

   2 - مرحله بعد اکتسابی , آنگاه که لازم است آگاهانه و با استفاده از آموخته ها و مهارتها وعادات خود بهره ببرد( گریه آگاهانه و متفاوت برای درد یا گرسنگی یاخاراندن با وسیله ویا رفتن بسوی حل کنندنه مشکل : جذب). 

  3 - بالاخره استفاده از هوش : آنگاه که غرایز و اکتسابات ومهارتها ناتوان از حل مشکل است, این نیروی خلاقه تفکر و نوآوری , جهت دست یابی به مهارتی جدید و تغییر در توانمندی خود, دست بکار میشود , وضمن تصحیح آموخته های قبلی (ایجاد تغییر درخودو در توانمندیهای خود ) و یا درجهت کامل کردن آن مهارت ها ,با کسب یا کشف و درک راه کار جدید ( تطابق: یادگیریهای جدید و تطبیق  و ترکیب با وضع و شرایط قبلی,  در شرایط محیطی جدید. ), زمینه آرامش و لذت و افزایش امید و انگیزه به تلاش و زندگی را فراهم میکند.

  بالاخره پس از کسب تجربه ها ومهارتها , کودک بتدریج در زمینه ای ,ویا درزمینه های مختلف رغبت به فعالیت و مهارت اندوزی پیدا میکند. مثلاکسیکه در ,یک و یا دو رشته ی ورزشی ازخود رغبت نشان میدهد,ودر زمینه درسی به علوم تجربی ویا ادبیات علاقه نشان میدهد, ولی دیگری رشته تحصیلی ریاضی ویا معماری ویا... را انتخاب میکند.با توجه به رشته های ورزشی و شغل و انواع (اقتصادی-پزشکی-هنری-ورزشی-مهندسی-و..., که هریک محتواهای خاص خود را دارا هستند.و همچنین رشته های جدیدی که نمیتوان درمورد آنها امروز فکر کرد.) ,مهارتهای کارگشایی,و خدماتی , مسلما تعداد آن برای اشتغال انسان بیش ازآن است که بنوان به راحتی آنها را مورد توجه و بررسی قرار ذاذ. بالاخره انتخاب یک رشته تحصیلی یا ورزشی یا انتخاب یک شغل و..., در زندگی , قطعا از دوران کودکی و تحت تاثیر عوامل و شرایط محیط و مربیان و والدین و آموزش وپرورش قرار دارد, و بتدریج برخی درپایان دوره آموزش ابتدایی با رعبت کامل انتخاب رشته کرده اند.و برخی در دوره اول دبیرستان ,و بقیه هم از دوره های بعد و در تعامل با امکانات محیط به نتایجی دست پیدا میکنند. ودر نهایت پس از طی دوره های آموزشی مختلف ,مسیر زندگی و فعالیتهای روزمره شغلی (انتخاب نهایی) را به نمایش میگذارد.

   طرح مساله ; با توجه به مطالب فوق , این نتیجه حاصل میشود که , بکمک طرح مساله میتوان, میزان رشد و قابلیت های ذهنی کودک و اثربخشی و کارآیی او را در زمینه های مختلف اندازه گیری ومورد توجه قرارداد. طرح هوشمندانه مشکل یا مساله در مسیر تجربه ها و مهارت اندوزی ها , ضمن فراهم کردن زمینهء علاقمندی و امیدواری و مثبت اندیشی, موجب استفاده بهینه از فرصت های اولیه یادگیری و رشد , با حداقل انرژی , مسیر زندگی در آینده را بادقت یرنامه ریزی و اجرایی نمود .  

   خلاقیت , شرایط مطلوب یادگیری ;

    اغلب فکر میکنند خلاقیت ویژه افراد باهوش و نابغه ها میباشد. درحالی که اگر فرصت یادگیری و رشد مناسب در زمان و شرایط محیط آموزش وپرورش برای کودکان نوپا فراهم شود , تقریبا هرکس به نسبت توانایی , استعداد, انگیزه , علاقه و آمادگی و فرصتی که از امکانات محیط برخوردار میشود, در زمینه هایی که با آن مواجه میشود, میتواندبه آفرینش و نوآوری بپردازد. مثبت اندیشی و واقع بینی و امید , نقش سازنده ای در نظام یادگیری و رشد فرزندان ایفا میکند .

   رفتارگرا و شناخت گرا ;

    رفتارگراها  ( نقش وتاثیرات محیط زندگی و امکانات آن در رشد و یادگیری); واتسون وثرندایک سرشت انسان را کاملا قابل انعطاف میدانند. ومدعی هستند , آموزشهای اولیه میتواند صرف نظراز آنچه  کودک به ارث برده, اورابه شخصیتی در بزرگسالی تبدیل کند. اسکینر; نظریه پرداز رفتارگرایی میگوید ; فرد تازه متولد شده را به من بسپارید, و شخصیتی که مورد تظرتان است را تعیین کنید, امکانات و لوازم و فرصت زمانی مناسب دراختیار بگذارید, شخصیتی که میخواستید( دزد, جانی, اهل فرهنگ, اهل اقتصاد, صاحب مهارتهای خاص , حقوقدان و... ) تحویل بگیرید.

   واتسون 1930: در مورد نظریه رفتار گرایان و تاثیر شرایط و امکانات محیط در توانمندیهای فردای زندگی انسان, این نظریه را در شکل افراطی آن بیان میکند.وادعا میکند; چند کودک وامکانات مورد نیاز در اختیار من بگذارید. صرف نظر ازاستعدادها ,علاقه مندی ها, تمایلات, توانایی ها , شغل و نژاد واجداد این کودکان , از بین آنها تصادفی یکی را انتخاب و طوری تربیت میکنم ,که هر شخصیتی ( پزشک , حقوقدان , هنرمند , حتی گدا یا دزد و...) که میخواهم, یا شما میخواهید بشود. 

   به یک نمونه کوچک قابل استفاده درکلاس وتاثیر پذیری از آن توجه کنید, معلمی را درنظر یگیرید که درهنگام تدریس در کلاس , سه حالت بخود میگیرد. 1- کاهی می نشیند وتدریس میکند. 2- گاهی میایستد و تدریس میکند. 3- گاهی هم راه میرود و تدرس میکند. حال واکنش فراگیران کلاس یا آگاهانه و بابرنامه ریزی, ویا ناآگاهانه وبدون برنامه ریزی, زمانیکه معلم درکلاس راه میرود و تدریس میکند ,با حرکت سر ( بدون کلام ویا...) رفتار وگفتار معلمشان را تایید میکنند. ودر دوحالت دیگرتدریس ,هیچ حرکت و واکنشی از سوی فراگیران دیده نمیشود. طی چند روز , نتیجه کار را مینوان حدس زد. که معلم دراین کلاس کمتر می نشیند وکمتر میایستد , اما سعی میکند درکلاس راه برود و حرکاتی داشته باشد, و تدریس کند .

   شناخت گراها (نقش توانمندیهای ذهنی و آمادگیهای به ارث برده از والدین در امر رشد ویادگیری ); رویکردی بر درونگرایی دارند.این گروه ازمحققین که تعدادشان هم کم نیست ,توجه به حواس انسان وتاکید برنقش پر اهمیت آن در تعامل بامحیط و همچنین فرایندهای ذهنی انسان یعنی فعالیت یا بازی یا کار, ادراک ,تکرار و یادآوری,تفکر, استدلال , نتیجه گیری فکری وذهنی,انگیزه به تلاش بیشتر و بهتر, شناخت مساله یا مشکل پیش آمده, احساس نیاز و رغبت برای تلاش درحل آن مساله , ویا طراحی راهی جدید وحتی ساده تر, اصولا تجربه را خواستگاه دانش بشر میدانند.که تاحدودی نوعی بازگشت به ریشه های روانشناسی تلقی میشود.

    دو نظریه رفتارگرایی و شناختگرایی, اگرچه درمقابل هم قرار دارندو بر محدودیت های یکدیگر واکنش نشان میدهند, ولی هردو آنها فعالیتهای پیچیده آدمی را, ازقبیل ; تفکر, استدلال, برنامه ریزی, تصمیم گیری و انتخاب , تبادل پیام ,و پیام رسانی را نادیده میگیرند.شناخت گرایان نوین برای بررسی دقیق این موضوع دو پیشنهاد ارائه  میکنند; 1- با بررسی دقیق فرایندهای ذهنی انسان میتوان بطور کامل دریافت جانداران چه میکنند. 2- باتمرکز بر رفتاری معین , میتوان به بررسی فرایندهای ذهنی (رفتارگرایان) پی برد. ولی بهرحال تحقیقات انسان بی پایان خواهد بود و شاید به زودی نتیجه کامل بدست نیاید.انتظار در آموزش وپرورش نیز جایز نمیباشد. لذا مربی ناچار است ضمن بی توجهی به نقاط ضعف , از محاسن و الویتهای مهم و موثر این دو دیدگاه استفاده نماید .  آنچه مهم است یادگیری و رشد و تلاش در مهارت اندوزی میباشد , که والدین و مربیان نباید این فرصت چندساله اولیه را از دست بدهند . تجربه تلخ دو خواهر هندی آمالا و کامالا ,  که درسنین حساس , تحت تربیت نا مادری ( گرگهای جنگل ) و کشف آنها در 3 و7 سالگی و استفاده استادان و دانشمندان علوم تربیتی جهت تصحیح مسیر تربیتی در دانشگاه شهر مندناپور, قابل توجه میباشد. ( عدم موفقیت در تغییر و فراموشی عادات و آموخته های غلط دوران اولیه زندگی این دو خواهر ).  

   عزل سرای بزرگ , حافظ شیرازی می فرماید :

 مکن در این چمنم , سرزنش به خود رویی = چناکه پرورشم میدهند , میرویم

    بنیامین دیزراییلی ; انسان مولود شرایط نیست , بلکه شرایط مخلوق انسان است. لطفا قدری تامل , آیا شرایط زندگی امروز با شرایط زندگی10 سال پیش ویا با شرایط زندگی... سال قبل از آن یکی است؟ یا آیا قابل مقایسه میباشد؟ این انسان است ,که باشرایط روز خود زندگی میکند ,ولی شرایط نوینی را بر اساس اهداف مثبت , ویا احیانا منفی خود , برای آینده گان می آفریند. حال آیا میتوان 10 یا 20 و یا ... سال آینده وشراط کار و شغل و درآمد و زندگی در آن شرایط , که میگویند; هوش مصنوعی برنده کاروزار خواهد بود.  به چه میاندیشی ؟ و چه نقش موءثری میتوانی  ایفا کنی ؟ قطعا کسانی با قدرت و نفوذ میتوانند در آینده نقش عمدi و مثبت , و یا باکمال تاسف نقش منفی مخرب را برای تامین منافع خود داشته باشند.  

             استاد سخن سعدی;

                به خردی درش , سعی تعلیم کن = به نیک بدش , وعده و بیم کن

نوآموز را , ذکر و تحسین و , زه = زتهدید , و تنبیه استاد , به

     به هر حال, عده ای قلیل و که دارای هوشبهر بسیار بالا و همچنین دارای امکانات لازمه در رسیدن به هدفهای خود هستند, ,و بسیار هدفمند در زمان و مکان زندگی میکنند, و برای آشنایی با محیط , با کلمه چرا آشنا شده اند. و با پرسشگری و جستجوگری ,  نقش فعال زندگی خود و دیگران را جستجو میکنند. مدعی هستند و میگویند , اولین مربی , و همچنین آخرین مربی بشر , همان زمان و مکان یا همان فضاهای هندسی ( نظام آفرینش ) میباشد , و سپس مربیانی که در آن  شرایط زمانی و مکانی از خلاقیت و ترکیب اطلاعات , نقش سازندگی خود را به نمایش میگذارند .   

                      حکیم فردوسی می فرماید :                              

 زما باد , بر آن کس , درود = که داد و خرد, باشدش , تار و پود   

    پروفسور مرتضی ابیانه : علم باز و فعال است. و همواره درحال یافته های تازه و اصلاح خطاهای خود است. وی علم را دارای 3 اصل میداند:  1 - در علم چیزی مطلق نیست.و همه مطالب نسبی هستند. 2 - علم تکامل پذیر است و با زمان و یافته های تازه , تغییر و تکمیل و پیشرفت میکند. 3 - علم جایگاه خاصی ندارد , و متعلق به بشریت است, چرا که بیانگر خرد انسان و نتیجه تحقیق وتفحص او , درهمه زمینه ها محسوب میشود, که بشر در مسیر کار وتلاش و زندگی بدست میاورد.

    مولانا می فرماید: 

ای برادر تو همه اندیشه ای = مابقی تو استخوان و ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل گلشنی = ور نه خاری و تو هیمه گلخنی  

 

          نقش آرامش در یادگیری و رشد , و در مهارتهای زندگی 

   بدنینی و خوش بینی امری آموزشی است. بدبینی یا منفی نگری , خوش بینی یا مثبت نگری , و متعادل بودن یا واقع نگری , موجب بی اعتمادی یا اعتماد به دیگران , دوستان , دیگر اعضای خانواده و.... میشود . الگوهای رفتاری والدین و اعضای خانواده و آنگاه مربیان و... با روشها و افکار هماهنگ , نقش موثری دراین زمینه خواهند داشت . به ویژه آنگاه که محیط آرام و طبیعی و از هرگونه قوانین اضافی و احیانا مزاحم و دست و پاگیر دوری شود. ولی آنگاه که  افکار و ایده های ناهماهنگ و متضاد,بین والدین و... که احیانا, با تندروی نیز همراه شود. زمینه تخریب و غیرسازنده ای بوجودخواهد آمد. خوش بینی مایه امید وتلاش درجهت رسیدن به آرزوها و یا حل مشکل ,و در نتیجه سبب آرامش درونی ,و درک واقع نگری , و مایه تلاش و کوشش در جهت واقعیت دادن به آرزوها و موجب حل مشکلات و به تاخیر انداختن ناامیدی که گاه در حل برخی از مساله ها پیش میاید ,خواهد شد. 

   فرایند آموزش خوش بینی در جهت رسیدن به واقع بینی و واقع نگری : 

   1- توجه و ارزشمند کردن ویژگی های مثبت , چون صفات , کارها , افکار , نگرشهای سازنده, و مورد تایید همگان . از آغاز ارتباط و آمیزش با کودک و ازهمان حرکات ساده و موزون, کلمات زیبا و یا ... , در مقابل (مهر یا کین- زشتی یا زیبایی - محبت یا نفرت -  رشد یا توقف - تلاش یا تنبلی - خوبی یا بدی - و ...) بتدریج نقش آفرین و اثربخش خواهد بود.

   2 - توجه به مشکلات و تاکید بر قابل حل بودن ,امری ضروری است ,و همچنین تاکید برنقش مؤثر تفکر و خردورزی و توانمندیهای انسان برای حل مشکلات مایه امید به موفقیت میباشد.چه تردید و دودلی موجب توقف کودک میشود. وهمه را از کوشش برحذر میدارد, و از پیروزی هایی که به احتمال زیاد نصیب ما خواهدشد, محروم میسازد.

  3 - تاکید بر امیدو آگاهی ها از قوانین طبیعی واجتماعی و باورهای صحیح ازتوانمدیها ومهارت ها وتجربه های احیانا اندوخته شده, و باور صحیح دوری از ناتوانی و منفی بافی (که البته همه دچار هستند, چه درابتدا حتما ناتوان بوده اند.و...) و منفی بافی مخرب نامتناسب اخلاق انسانی , مثل: (تونمیتوانی, تونمخواهی بفهمی ,تو اصلا نمی فهمی, تو نادانی ,تو اصلا مشکل داری,و  توآدم بشو نیستی و....).  متاسفانه برخورد نامتعادل برخی والدین درخانواده و برخی مربیان, و گاه  عدم همکاری آنها, که احتمالا مایع ناامیدی و خنثی شدن بیشتر زحمات آموزشی و پرورشی خواهدشد. تشویق به اندازه هم از نظر تعداد و هم از نظر وزن موضوع و اهمیت آن , بموقع , بجا , و... . حتی با نگاه تحسین آمیز ,یا لبخند یا.... . و یا آوردن یک شکلات و... از ارزان تا... .با توجه زمان ومکان وشرایط و.... . بالاخره همه انسان ها اعم از کوچک و بزرک نیازمند تایید, تمجید , پاداش و.. , و درمقابل رفتاری مانند : اخم ,قهر, نشنیدن , ندیدن , دور شدن و... جواب  متناسبی محسوب نمیشود. 

                                

       یک ضرب المثل چینی;

   - آنچه را که می شنوم ,فراموش میکنم. (بیشتر شنیدنی ها فراموش می شوند.)

   - آنچه را که می بینم , به خاطر می سپارم. (بیشتر دیدنها بخاطر میماند.)

   - آنچه را که انجام می دهم,می فهمم. (تجربیات انسان سازنده ی خاطرات و تفکر ومحتوای زندگی فرد را سامان میدهد.)


       چند ضرب المثل ایرانی;

   - شنیدن کی بود , مانند دیدن . و دیدن کی بود, همچون تجربه کردن . آنهم اگر ضمن بازیهای هدفدار ریاضی گونه ,  حاصل میشود.

    -اثری زیبا در مورد شنیدن و چگونگی آن ,و دیدن, آنهم بهترین نوع آن, و فهمیدن آنهم متکی به عمل و تجربه , (درگیرشدن ذهنی وعملی) همراه با تفکر و تدبیر و اندیشه, ,و اندوخته های مطمئن قبلی , و بدون تقلید از غیر در یک شعر ;

چشم داری تو ,به چشم خود نگر = منگر از چشم سفیهی ,بی خبر

گوش داری تو , بگوش خود شنو = گوش گولان را, چرا باشی گرو

بی ز تقلیدی , نظر را پیشه کن = هم به رای و عقل خود ,اندیشه کن

     می گویند : – از عمل و تجربه انسان ،عادت می روید . 

                - از عادتها وتجربه ها ،بمرور زمان , تفکر و اخلاق پردازش می یابد. 

              -  بالاخره, از اخلا ق و طرزتفکر و منش ، سرنوشت سامان می گیرد. 

  بر این اساس جزییات مسیر رشد جسمی و فکری کودک , از زمان تولد تحت تاثیر خانواده و محیط آموزشی قرار دارد.که می توان به شرح زیر مورد توجه قرار گیرد;

   1- بازیها و فعالیتها و تکرار هدفمند آنها ,البته با نظم و دقت, حافظه و تفکر اولیه را بکار می گیرد.

   2- به مرور این بازیها وتجربه ها,ضمن تکرار باحافظه قویتر و آماده تر, در زمینه های مورد نظر,البته با نظم و دقت, به تفکر وکشف ودرک مفاهیم و واقعه ها می پردازد.

   3- درک مفاهیم پایه ای ( بویژه مفاهیم ریاضیات پایه ) همراه با تجربه های تکراری وجدید, البته با برنامه و با نظم ودقت, موجب تثبیت توانایی ها و طرز تفکربصورت عادت درمیاید. و در ارتباط کلامی با دیگران , یه زبان نیز بیان میشود.

   4- بکارگیری عادتهای کسب شده در بازیها و تجربه های تکراری وتجربه های جدید, البته همراه با نظم و دقت همیشگی, موجب بروز تفکر منطقی و بروز مهارت وسرعت مناسب یادگیرنده درکارها و موجب موفقیت بیشتر وی درفعالیتهای میشود.

  5- بکارگیری مهارتها وسرعت درتجربه های تکراری و جدید,بانظم ودقت عادت شده , بتدریج نگرش و علاقه و انگیزه های فردی را, درامور زندگی وفعالیتهای روزمره خود, بنمایش میگذارد, وموجبات لذت وتشویق وعلاقمندی و وابستگی بیشتر فرد میشود.

  6- نگرش, عشق وعلاقه, و انگیزه های فرد بکمک تجربه های اندوخته شده , به مرور در تجربه های جدید و تکراری او ,موجب بروزخلاقیت و نوآوری شده, و ازاین طریق درسرنوشت خودش و  فعالیتهای مسیر زندگیش, به تاثیر گذاری می پردازد .

   تقلید:                                         

   انسان مقلد بزرگی است. انسان مقلد بسیار آرام و مطیع ،در آشکار و نهان است.به ویژه کودکان نوپا, مقلدان نا آگاه و کورکورانه ی والدین ،مربیان،کودکان برجسته  درمحیط و کلاس, در هر زمینه ای که باشد، در رفتار (حتی نوع راه رفتن ) و گفتار ( حتی نمونه کلمات و نوع بیان ) و.. . اگر چه بیشتر آداب و سنن انسان نوعی تلقید از گذشتگان محسوب میشود.

   اولین تاثیر ساده در (هم نشینی) ضرب المثل شده است;

اسب و تازی ,گر ببندی پیش هم = رنگشان یکسان نگردد , خویشان یکسان شود.

    ویا شیخ اجل سعدی, ضمن حکایتی ,تاثیر مثبت هم نشینی (بدون اراده و انتخاب خاک باغچه وگل روئیده) را چنین روایت میکند;

گلی خوشبوی, درحمام روزی = رسید ازدست محبوبی, بدستم. 

بدو گفتم که ,مشکی یا عبیری = که از بوی دلاویز تو ,مستم

بگفتا; من گلی نا چیز بودم = ولیکن مدتی با ,گل نشستم

کمال هم نشین, در من اثر کرد = وگر نه, من همان خاکم که هستم

  ولذا شیخ اجل , تاکید دارد و سفارش می کند که ;

هم نشین تو , از تو به باید = تا تو را , عقل ودین بیفزاید

با بدان کم نشین, که درمانی = خو پذیر است, نفس انسانی

   البته تقلید یکی از روشهای فعال و عملی درخدمت یادگیری انسان است. و ممکن است با آزمایش و اشتباه نیز توام باشد.   چنانچه مسیر حرکت مطمئن وسازنده انتخاب شده باشد. وهمچنین انتخاب موضوع هدفمند و ریاضی گونه و قابل کنترل و بازنگری منظم ،به اجرا گزاده شود ، از صرف انرژی و عمر بی جا و بی حاصل پیشگیری خواهدشد .و چنانچه دراین زمینه برنامه ریزی علمی هدفمندی نداشته باشیم، امروزه ، تلویزیون و….. ، برای همه ، بزرگ وکوچک، برنامه ریزی کرده،و مشکلهای خاص خود را ایجاد خواهدکرد.

کنفوسیوس
 : انسا ن برای حل مشکل ، سه راه دارد؛ – راه اول از اندیشه می گذرد. این راه والاترین راه است. – راه دوم از تقلید می گذرد. این راه آسانترین راه است. – راه سوم ازتجربه می گذرد. این راه تلخ ترین راه است.
توجه : 
    البته باید توجه شود، آنگاه که عده ای قلیل (کارشناسان مسئول) به جهت حل مشکلات آموزشی وپرورشی یک کشور پهناور، را ه ساده تقلید(که اصولا هم ناقص انتخاب، وهم ناقص اجرا می شود.) را پیشنهاد میکنند،آیا می پذیرند،که تلخی عمل و تجربه را به کام عده ای کثیر (والدین ،مربیان و نوآموزان) هدیه کرده اند؟

         مو لانا می فرما ید:

( خلق راتقلید شا ن بر با د داد = ای دو صد لعنت بر این تقلید باد)

     ویا

طفل ره را فکرت مردان کجاست؟= کو خیال او و کو تحقیق راست؟

فکر طفلان ،دایه باشد یاکه شیر= یا مویز و جوز و یا گریه،نفیر

آن مقلد هست، چون طفل علیل = گرچه دارد، بحث با ریک و دلیل

آن تعمق، در دلیل و در شکیل = از بصیرت می کند ،او را گسیل

مایه ای کو، سرمه ی چشم وی ست = برد و در، اشکال گفتن کاربست

     بدون ریاضی نمیشود زندگی  موفقی فراهم کرد:
   یادگیری های انسان به شکل مهارتهای رفتاری وبکمک ریاضیات کاربردی بنمایش در می اید،که اصولاُ زنجیره ای و پیچیده هستند . رانندگی ، آشپزی ,و... ( آیا بدون اندازگیری مواد , و ترکبیب آنها بدون رعایت نسبت و تناسب و انتخاب حرارت مناسب ,احتمال غذای خوشمزه مورد نیاز در اختیار خواهدبود؟) و، خیاطی(بدون محاسبات ریاضی؟)، شنا, دوچرخه سواری , انواع ورزشها, فردی و تیمی ,انواع موسیقی , انواع رشته های علوم پزشکی و انواع علوم طبیعی ویا مهندسی و ... ,وحتی کلام و بخصوص شعر( پیامهای ماندگار شعرا و فضلا از فرهنگ ها و تمدنها ). هر یک شا مل حلقه های متعدد( نردبان ) و متفاوت و منظمی هستند که به تدریج (به کندی ), و قطعا بکمک الفبا زیاضی , و در طی جلسه ها و هفته ها و ماهها …تجربه و بصورت مها رت وتخصص درآمده اند. زندگی تکرار تکرار است, که بکمک مفاهیم اولیه و کاربردی ریاضی , و در تکرار مشکل پراهمیت بودن و توجه و دقت ، و فرصت یادگیری برای نوآموزان فراهم میشود . (اگر کار جراح چشم ، تکرار در تکرار نبود،بدون درک و فهم مسایل ریاضی آن , تخصصی حا صل نمی شد. یا کسی که میتواند به تنهایی ,ویا به همراهی یک نفر دیگر , یعنی 2 نفره , آنهم با رقص پا روی پدالهای یک پیانو بزرگ ساخته شده روی زمین ,آهنگ زیبا ومعروف و دلنشینی برای تماشاچیان اجرا کنند.آیا بدون الفباء ریاضی ,این هماهنگی بین چندین نفر حاصل میشود؟).مطمعنانقش مفاهیم اولیه ریاضی , ابزار و تنها ابزار و وسیله دریافت اطلاعات دقیق اجرا دراختیار هوش فعال و خودآگاه انسان میگذارد. یقینا هریک از این حلقه ها به طور کا مل یادگیری شده است ، تا ضمن رفع برخی مشکلات و با کامل نمودن یادگیری های قبلی ، زمینه و انگیزه یادگیری حلقه های بعدی رشد در این زمینه را فراهم نموده است . یعنی یادگیری مفاهیم دوره آموزش ابتدایی وقبل ازآن ،بایستی از حداقل هایی با دقت و بدون حاشیه انتخاب شده باشد که ، کلیه نوآموزان بدون ابهام با هدف اصلی مواجه وفرصت یادگیری کامل ان را بدست آورند. و برای زندگی معمولی و طبیعی و شادمانه خود , مهارت کا فی و لازم کسب نما یند. تاکید اینکه, بدون ریاضی هوش فعال انسان تنها خواهد ماند.

    کهلر شناختگرا :  بر اساس نظریه کهلر یادگیری  انسان در هر زمینه به صورت حلقه های زنجیر و در قالب یک هرم مطرح می شود، که قواعد اصلی و کلی در راس هرم و قواعد جزئی و اجرایی در قاعده هرم ،و قوانین و قواعد میانه در نقاط میانی هرم قرار میگیرند . یادگیری مفاهیم ریاضی در دوران قبل از دبستان و آموزش ابتدایی, بایستی کامل صورت بپذیرد. زیرا یادگیری نوآموزان ابتدایی ،فقط دیر و زود دارد ولی سوخت وسوز ندارد. 
 
    ویلیام کوبرن ساختنگرا :   
      - ما بکمک درک وفهم آنچه را که تجربه می کنیم , می فهمیم , و یاد می گیریم . 
      - آموخته ها و شناخت ها به دلیل فقدان وقت ( فرصت یادگیری) و جامعیت مهارت ها , در معرض خطا هستند .
      - معرفت و شناخت , یک تفسیر معنی دار از تجربه های کامل شدهء ما در باره واقعیت است .
      
هرچه کنی , بخود کنی = گر همه , نیک و بد کنی